وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا ۖ َ(اعراف/180)

ایستاده بودم و اسامی تعدادی از نونهالانی را که کنار هم در جایی ردیف نوشته شده بود نگاه می کردم.
نه تنها بعض آنها را تاکنون نشنیده بودم بلکه قادر به خواندن برخی هم نبودم.
در میان اسامی به اسمی برخوردم که خاطرم می آید در زمان دانش آموزی از اسامی جدیده بود و امروز از معمولی ترین اسامیست؟!!
نمی دانم الهه ی فلان و نامدار شخصیت افسانه ای که معلوم نیست از کجای تاریخ به یک باره سر درآورده است و چه مسما و معنایی دارد و چه نواقصی در میان اسامی ایرانی و اسلامی که سال هاست بر سر زبان ها بوده است وجود دارد که بر اثر جو روانی و چشم هم چشمی دیگران به این اسامی رو آورده ایم.
در آیینی هستیم که پیامبرش فرمود اگر کسی چهار پسر داشت و نام یکی را هم نام نکرد بر من جفا کرده است و ما تنها پسر و فرزندمان را به نام و نسبی می گذاریم که حتی تلفظش بر جامعه باسوادمان سخت است!؟
از لجاوت با اعراب اسم عربی را تحریم می کنیم و آنها را دارای حمیت جاهلانه می خوانیم!؟
اسم معصوم علیه السلام که همگی باتفاق دارای معانی نیکویی هستند(محمد :ستایش شده ، علی :بزرگ، حسن و حسین :نیکو ، سجاد : بسیار سجده کننده ، باقر:شکافنده علم ، صادق :راستگو ، کاظم : فروبرنده خشم ، رضا: رضایت دهنده ، تقی: پرهیزکار ،  نقی : پاک  ، مهدی:هدایت کننده) را محجور کرده و از همزاد پنداری فرزندمان با کسانی که واقعا در تاریخ انسان هایی با همان معانی و ویژگی ها بوده اند احتراز می کنیم و به کدام فکر و اندیشه سراغ صدها اسم بی مسما می رویم که فقط بخواهیم ایرانی بودن خود را اثبات کنیم و حتی از اسامی مرسومی که سال هاست در فرهنگ عامه نسوخ کرده است نیز بیزاری می جوییم.
به نظر می رسد قهقرایی که امروز گریبان را ما گرفته فراتر از مساله اقتصاد و بن بست ی و قحط الرجالی و. است و فرهنگ ما به محاق پسرفت رفته است و تنها آنچه بر نوک بینی است دیده و از ایرانی بودن (که یادآور پاسخ جاهلان به پیامبران با تعبیر قرآنی اساطیر الاولین است) به همین ظواهر اکتفا کرده ایم ؛ یادی کنیم از بزرگ مردی که سی سال در زنده نگاه داشتن پارسی رنج برد و اینگونه بی هیچ تعصب قومی و قبیله ای فرمود:
اگر نام خواهی به هر دو سرای
به نزد نبی و وصی گیر جای


داد عارفی از سر تمهید
سر قلیان خویش را به مرید
گفت از آتش ای نکو کردار
قدری آتش به روی آن بگذار
بگرفت و ببرد و باز آورد
عقد گوهر ز درج راز آورد
گفت در دوزخ هر چه گردیدم
درکات جحیم را دیدم
هیزم و آتش و ذغال نبود
اخگری بهر اشتعال نبود
هیچ کس آتشی نمی افروخت
هر کس از آتش خودش می سوخت


استادی داشتم قریب ۱۴-۱۵ سال پیش ، از معاریف رشته تخصصی مزبور بود و صاحب تألیف و ترجمه.خیلی هم شوخ و خوش مزه بود و خاطرم هست که سه شنبه ها که با ایشان و استاد دیگری واحد داشتیم ، عصرها از خنده زیاد در کلاس ها دل درد می گرفتم.
چه قدر خوب است که وقتی از کسی که در مقام نصح و وظیفه نیست ، نصیحتی بشنوی. ایشان هم گاهگاهی در وسط درس سخت OS  و کلاس فشرده اش و سخت گیری هایش و در حالی که آدم سه تیغه و اتوکشیده ای بود به یک باره به صحرای کربلا می زد و شروع می کرد به منبر عرفان و اخلاق و در کنارش هم آن قدر مزاح می کرد که تلخی نصیحت در آنها گم می شد.
القصه این شعر مرا به یاد یکی از آن جلسات انداخت که این طور می فرمودند که:
یک روزی آدم در عالم کودکی و جوانی با عده ای دوست و فامیل و نزدیک است. یک دفعه بزرگ می شود و می بیند فلانی برای خودش زندگی ای بهم زده ، یا درس خوانده یا تلاش کرده و کار کرده و به جایی رسیده و تو همچنان آس و پاس مانده ای. آن وقت است که آتش می گیری و خودت را سرزنش می کنی که چه طور شد که این آدمی که با هم بودیم و بزرگ شدیم و هم محله بودیم و به اینجا رسیدیم و من هنوز اندر پس یک کوچه مانده ام.
آخرت هم همینطور است و آدمی زاد نگاه می کند که فلانی چه طور شد که به این جا رسید و این همه نعمت و رحمت الهی برایش مهیاست و خوش و خرم و خندان است و ما در دنیا که گرفتار بودیم و اینجا هم وضع و اوضاع مان چنین است.اینجاست که مثل امروزی آتش می گیرد و از کرده های خودش در آتش اش می سوزد.
و این تعبیر حقیرست که سخن ایشان قریب به این خواهد بود :

وَلَوْ تَرَىٰ إِذْ وُقِفُوا عَلَى النَّارِ فَقَالُوا يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ

اگر (حال آنها را) هنگامى که در برابر آتش (دوزخ) ایستاده اند، ببینى! مى

گویند: «اى کاش (بار دیگر به دنیا) بازگردانده مى شدیم و آیات پروردگارمان را تکذیب نمى کردیم و از مؤمنان بودیم.» (انعام/27)


خداوند عاقبت همه ما را ختم به خیر و صحت و سلامت به همه معلمان و اساتیدم عنایت فرماید.


آیت الله علی ای

در زمانی که"تونی بلر" نخست وزیر انگلستان در اواخر دوره خود در اوج بی اعتمادی عمومی و کمترین محبوبیت بود ، شهرداری برای نظافت شهر از پسماند آدامس های عابران دست به ابتکار جالبی زد و تصاویر بلر را بر روی دیوارهای متعدد قرار داد تا مردم به جای انداختن آن روی زمین ، آنرا به بینی تصویر بلر چسبانده تا نظافت شهر رعایت شود.
در یکی از کشورهای اروپایی چندی پیش برنامه ای کمدی از زندگی پادشاه کشور موضوع فکاهی مردم بود.
بعد از واقعه ۱۱ سپتامبر برخی مردم واقع در صحنه از روی ناراحتی حتی حاضر به دست دادن با بوش نبودند.
در سفری که رییس جمهور روسیه به آمریکا داشت ، اوباما در یک رستوران عمومی مک دونالد او را مهمان کرد و مردم بدون توجه به او ، مشغول کار خود بودند.دسته آخر هم اوباما دست به جیب برد و میز را حساب کرد.
دختر اوباما هم مدتی گارسون کارآموز یک شعبه مک دونالد بود.
نقد و حتی تمسخرها به ترامپ که قابل شمارش نیست و اکنون که مشغول نگارش این نامه هستم ، فرماندار فلوریدا در واکنش به انتقال پرونده مالیاتی او گفت: بهتر از شرش خلاص شدیم، او مالیات بده نبود!؟
در همین کشور خودمان هم خیلی ها هویدا را در زمان نخست وزیری با ماشین خودش دیده بودند و ظاهرا مشی مرحوم بازرگان هم اینگونه بود. مرحوم منتظری هم که سوژه عام و خاص بود و به قول خودشان معروف به "گربه نره"!!'
اخیرا در روضه های محرم هم تدقیق می کردم که یزید علیه افضل العنه شباهنگام که از گریه های دختر خرابه نشین شام بلند شد چنان دستوری داد و اما برایم جالب بود که حداقل آن کاخ نشین مفسد و فاسق از کوخ نشین های زاهد ما به مردمانش که نه به اسیرانش نزدیک تر بود و حداقل صدای ایشان را می شنوید.
مطلعید که مرجعیت عالی تشیع نیز دستور جمع آوری کلیه تصاویر ایشان از امکان عمومی و حذف لقب آیت الله از خود را داده اند و حقیر نیز در کثرت منابر و محافل عراق نشنیدم که خطیب برای سلامت ایشان دعا کند و بعد از نماز ها به لعن مخالفین ایشان پردازد.
آقای ای
بدترین دوران سرکشستگی و وهن جایگاه مرجعیت در چهار دهه اخیر رخ داد که آیات عظام شریعتمداری ، منتظری ، قمی ، صانعی ، شیرازی و غیره مورد تندترین حملات لفظی و فیزیکی قرار گرفتند.
زشت ترین توهین و بی اخلاقی ها نسبت به ت معزز در چهار دهه گذشته رخ داد و علما و فضلای قم ، اصفهان ، قزوین و دیگر شهرهای مذهبی دچار تحریم و قهر و توهین شدند.
افراطی ترین فتاوی در خصوص حلت و حرمت ها در چهار دهه اخیر قرار گرفت که در آن چه فجایعی که رخ نداد.
آقای ای
فتنه عراق و لبنان امروز و پاکستان و افغانستان هر روز و دیگر مسایل مذهبی و قومی کشورهای همسایه و حوزه خلیج فارس از ما دور نیست و هنوز کسانی که واقع پاوه و کردستان و آمل و. را دیده اند در قید حیات اند.
معتقدم که اگر امروز ایران در فتنه های قومی و قبیله ای و مذهبی همچون تمام منطقه گرفتار نشده است و مسایل دی ماه و هشتاد و هشت به سرعت ختم گردید و یا کردستان و سیستان و گلستان  و اهواز و حتی دعوای آب اصفهان و این روزها انتقال خزر به فتنه ای که بسیار بزرگ تر از همه جنگ های داخلی موجود می تواند تبدیل شود ، شکل نگرفته است نه به خاطر  توهم مدیریت های داهیانه و سرکوب ها و افراد و. است و نه حتی تجارب اجتماعی و فرهنگ ایرانی و. که دست غیبی دعای حضرت سلام الله نگاهدارنده این مرز و بوم است. فقط یک نمونه آن برای این حفظ و حراست آن که این کشور حداقل در یک سده اخیر مهد زایش و رویش علما و فضلایی بوده است که زعامت و مرجعیت تشیع را بر عهده داشته اند.  
اما:
لطف حق بر تو مداراها کند
چون که از حد بگذرد ، رسوا کند

آقای ای
وضعیت عراق و کشورهای همجوار و دیگر رهبرانی که به جای رأی مردم که نتیجه آن حمایت ایشان است به تجهیزات نظامی و ثروت تفاخر کردند را مشاهده نموده اید و خود خبره اخبار و اطلاعات اید. انتخابات مجلس که قرار بود در راس امور باشد در پیش است ، نگذارید با دلسردی نخبگان و عوام مجلسی ضعیف و بی عرضه تشکیل و متعاقب آن کارشناس و همیاری قوی از دولت محروم بماند. دولت را در اجرای وظایف و اهدافی که مردم به آنها واگذار کرده اند یاری کنید و نگذارید دولتی پوپولیسم و برآمده از احساسات جای همین دولت حداقلی را بگیرد. سپاه را از اقتصاد برحذر دارید که افسد مفسدان امر دخالت نظامی گری در کشورست.
یاد مرحوم هاشمی را مجددا برایتان زنده می کنم که روزی از به شما تذکر داد که اگر سد آن می شدید چنان در مقابل رهبری نمی ایستاد و چنین کشور را به راه قهقهرا نمی برد.
سرچشمه را گر نشاید گرفتن به بیل
چو پر شد نتوان گرفتن به پیل


پیام باز نشر شده در گروه های تلگرامی از کانال منتسب به آقای محمد رضا عالی پیام (هالو):

[Forwarded from شب نشيني هالو]
بین خانواده پیامبر و هرچهار
خلیفه،پیوند و رابطه خویشاوندی
محکمی برقراربوده،به گونه ای
که عایشه،دختر،ابوبکر
همسر پیامبر بود
سپس حفصه،دخترعمر را
به نکاح خویش در آورد
و ازطرفی حضرت فاطمه رابه
ازدواج علی در آورد
همچنین حضرت رقیه را به
نکاح عثمان در  آورد که
نتیجه اش فرزند پسری به نام
عبدالله که در سن هفت سالگی
در اثر زخم شدیدی که از منقار
خروس به چشمش اصابت کرد
وفات یافت و چون رقیه نیز در
سال دوم هجری در مدینه وفات
یافت،پیامبر دختر دیگرش،ام کلثوم
را به همسری اش در آورد و چون
ام کلثوم نیز پس از چندی از دنیا
رفت،پیامبر فرمود: اگر دختری
دیگری داشتم باز به عثمان میدادم
و لذا ملقب به ذوالنورین گردید

در واقع پیامبر داماد ابوبکر و عمر
میباشد،و حضرت علی و عثمان نیز داماد
پیامبر می باشند

اما خود حضرت علی نیز،دخترش
ام کلثوم را به ازدواج  عمر
در آورد که صاحب فرزندی بنام
زید  شدند.

همچنین زمانی که جعفربن ابی طالب
برادر حضرت علی به شهادت رسید
همسرش اسماء بنت عمیس به
ازدواج ابوبکر در می آید
که نتیجه آن،پسری به نام
"محمدبن ابی بکر" می باشد که
حضرت علی او را بعدها به ولایت
مصر منصوب می کند

زمانی که ابوبکر وفات می یابد
حضرت علی همسرش را به نکاح خود
در می آورد و فرزندی به نام یحیی
از او متولد می شود

همچنانکه در خطبه 67 نهج البلاغه
آمده است،محمد فرزند ابوبکر
مورد علاقه فراوان حضرت علی بود و در
کنار فرزندان خود او را بررگ کرد
و به هنگام خلافتش او را به زمامداری
مصر منسوب نمود

وقتی دو دختر یزگرد را به مدینه
آوردند عمر یکی را به عقد
امام حسین، و دیگری را به عقد
محمد پسر  ابی بکر در آورد

امام حسین از شهربانو
"حضرت زین العابدین" را صاحب شد
و محمد بن ابی بکر نیز از همسرش
صاحب پسری به نام "قاسم" گشت

و بنابراین آن دو پسر خاله هم بودند
قاسم نیز بعدها با دختر عموی خود
"اسماء" دختر عبدالرحمن بن ابی بکر
ازدواج کرد و از وی دختری بنام
"ام فروه" به دنیا آورد که همسر
امام باقر و مادر امام صادق گردید
و از این جهت امام صادق فرمود
"ولدنی ابوبکر مرتین"
ابوبکر دو بار جد من است

و قرابت دیگر،ازدواج امام حسین
با حفصه،دختر عبدالرحمن بن ابی بکر
نوه ی ابوبکر است که پس از شهادت
با عبدالله بن زیبر ازدواج کرد

همچنین ام کلثوم دختر جعفربن
ابی طالب،همسر،ابان،پسر عثمان بود

و سکینه دختر امام حسین،همسر
زید،پسر عمروبن عثمان نوه ی
عثمان بود

همچنین نوه ی دوم حضرت علی
فاطمه دختر دیگر امام حسین
همسر نوه ی دیگر  عثمان
عبدالله بن عمرو بن عثمان بود
که بعد از وفات, حسن نوه حضرت علی
پسر امام حسن با او ازدواج کرد
و فرزندی به نام محمد آورد

همچنین نوه امام  حسن ,ام قاسم,
دختر حسن مثنی همسر نوه دیگر
 عثمان ,مروان پسر ابان بن
عثمان بود که او هم پسری به نام
محمد بن مروان به دنیا آورد.


     

نام سه تن از فرزندان حضرت علی
ابوبکر بن علی
و عمربن علی
و عثمان بن علی
بوده است که همگی همراه
برادارن دیگر خود،حسین و
ابوالفضل و جعفر در واقعه
کربلا به شهادت می رسند

اما می بینیم که از آنها با اینکه این همه از
کربلا و شهدایش سخن میگویند
هیچ ذکری نمی شود

نام دو تن از فرزندان حسن بن علی
ابوبکر بن حسن و عمربن حسن
است که ابوبکر نیز همراه عموهایش
در کربلا به شهادت می رسد
اما از او نیز نیز بخاطر نامش
نامی برده نمی شود

نام دو تن از فرزندان حسین بن علی
نیز،ابوبکربن حسین و عمربن حسین
بوده است که آن دو نیز همراه با
پدر و عموها و برادرانش در همان
واقعه کربلا به شهادت می رسند
اما باز هم بخاطر نامشان از
آنها ذکری به میان نمی آید

نام دو تن از فرزندان علی بن حسین
ملقب به زین العابدین که یکی
کنیه های او نیز"ابوبکر" بوده است
"عمربن زین العابدین"
و"عایشه بن زین العابدین" بوده است

نام سه تن از فرزندان
موسی بن جعفر
ابوبکربن جعفر
عمربن جعفر
عایشه بنت جعفر
بوده است

نام یکی از فرزندان
علی بن محمد ملقب به هادی
عایشه بوده است.دانستنبد نیست
همه اینها قوم وخویش بودن و با صلح و صفا در کنار هم زندگی میکردند و بعد از 1400سال هنوز دنبال تفرقه بین اونها میگردیم.
چقدر خوب می شد کمی مطالعه کنیم تاریخ را، تا بهتربفهمیم ودرکش کنیم .و درگیر تعصبات مذهبی وتاریخی نمیشدیم.


عن أبي عبد الله(ع)، قال: من ذكرنا عنده ففاضت عيناه ولو مثل جناح الذباب غفر له ذنوبه ولو كانت مثل زبد البحر.


به غیر از لباس تن ، سعی ام بر پوشانیدن شلوار و جوراب و حتی زیرپوش و بلکه دستمال سیاه بود.
وقتی روضه شروع می شد ، از اینکه روزنه های روشنایی در جلسه بروز می کرد و ده دقیقه ، یک ربعی با بی حالی چند تا پیرمرد سینه ای می زدند و مجلسی چند نفره تشکیل می شد ؛ دلم می گرفت و آرزو می کردم روزی روضه هایی پر شکوه با سیستم های صوتی پرقدرت و جمعیتی پر شور که همه سیاهه پوشیده اند با ی های پر صلابت و مجلسی کاملا سیاه پوش شده و بدون روزنه ای از نور برگزار شود و
اما حد النهایه این آرزوها ، قرار بود به امام حسین علیه السلام ختم شود،لیکن حسین علیه السلام درمیان این همه سخنرانی، سیاه زنی، سیاه پوشی، روضه خوانی، ی، نذورات ، اجتماع عظیم شیرخوارگان و تاسوعا و عاشورا و خلاصه میان همه عزاداری هایش گمشده است. حسین میان همه عزادارانش و به خصوص سخنرانانش و مادحینش دیده نمی شود.
نمی توانم باور کنم که این خیل عزادارانی که با هیبت های عجیب و غریب و گریه های سوک و اداهای مداح ها و ناله های سخنرانان همراه است آخرش به حسین علیه السلام ختم می شود. حسینی که شب عاشورا می فرماید :"یاران عزیزم ، ما خانواده اهل مکر و حیله نیستم . فردا غیر از من هیچ کسی زنده نمی ماند و هر کسی می خواهد برود" و حسینیانی که با هزار برنامه و چیدمان سعی در برگزاری یک مراسم منظم با صدای ی آنچنانی دارند؟!
نمی توانم باور کنم که این همه مجلس ما و نذورات ما ، سخنران ما و مداح ما برای حسینی باشد که همه چیزش از اکبرش تا اصغرش را در راه خدا داد!؟
نمی توانم باور کنم که حسین علیه السلام فقط در میان اشک ها و گریه ها دوست دار دارد و آنجا که پای کمک به همنوع، انصاف در معامله، حق همسایگی، داد و ستد ، رانندگی، نوع حکومت داری و ده ها رابطه ی اجتماعی و ی و فرهنگی پیش می آید ؛ خبری از حسینی ماندن و حسینی مردن نیست.
حدیث معروف بخشش گناهان که به اندازه بال پشه یا مگس حتی به اندازه کف دریا (که در مثال مناقشه نیست و این ها فقط مثال برای اهمیت موضوع است) ظاهرا می خواهد به ما بگوید که ، ای شیعیان و محبان آل الله (چون کسانی که شناختی نسبت به ایشان و اسلام تشیع ندارند که اصلا از این واقعه چیزی نشنیده اند که بخواهند برای حسین بکایی داشته باشند) اگر در کل عمرتان به این اندازه  اشکی از روی حب و پیروی و رادمردی برای امامتان ریختید بدانید که مستوجب بخشش اید. اشکی که از روی منطق مسلمانی تان باشد ، از روی درک عظمت امامت  و از روی حسینی بودن و حسینی ماندن تان به پهنای صورت جاری شود.
حداقل من اینگونه می فهمم که امام حسین علیه السلام میان واژه های دور و اطرافش ، میان روضه ها ، میان اشک ها و حتی میان قبه و بارگاهش برای خیلی از ما انسانها گم شده است و از ما و کسانی که مدعی دوستداری اش هستیم فاصله گرفته است و وظیفه خطیر کسانی که این احساس را دارند آن است که در این راه بکوشند.
بکوشند که حسین را نه غریب مادر و کشته روز عاشورا، نه افتاده به خاک کربلا و برادر زینب مضطر کربلا که مرد میدان سخت زندگی معرفی کنند.حسین را صاحب عقل سلیم ، صاحب معرفت عظیم ، صاحب رفتار کریم و صاحب سبک زندگی برای روز و روزگاران بشناسانند.اشتباه نکنیم که سبک زندگی 1400 سال پیش به درد امروز نمی خورد. روش حضرت فقط در همین داستان عاشورا ، از هجرت از مدینه و سپس فرار از مکه ، برخورد با حر ، نماز روز عاشورا، برداشتن بیعت از یاران ، برخورد با تک تک  شهدا و حرف ها و حرکات و اعمالی که از امام سر می زند همه برای زندگی ما در اصول ،سند و راه و روش زندگی است و این وظیفه سنگین دوستداران و محبان اوست که به جای زخم های حسین ، به جای قد و بالای عباس ، به جای تعداد قتال های علی اکبر ، به جای شعرهای بی محتوا و ی های طویل المدت در تاریکی ، به جای سین سین کردن های بی معنا ، به جای بحث های تکراری و ملال آور منابر ، از منطق امامت ، منطق الهی و منطق انسانی حسین سخن بگویند. ما عوام هم باید به جای پر و بال دادن به این سبک ها و نمایش ها که متاسفانه یا از روی ناآگاهی یا از روی. دکان بازار است ، به سمت خود حسین علیه السلام حرکت کنیم

وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ ﴿۱۳۳- آل عمران﴾


آستان مقدس علوی

خدمت در راه زوار و ضیوف حضرت امیر علیه السلام توفیقی است که نصیب و بهره مومنان است که خداوند آنرا بر اهل حق روا دارد.
مخاطرات امنیتی و حضور ملل مختلف در آن بقعه متبرکه و اماکن مجاور راه گریزی برای کنترل و مدیریت آن مجموعه ها باقی نگذاشته است. امر مهم حفظ جان زائر و حرمت اعتاب مقدسه است اما متاسفانه در این مسیر برخی اهم و مهم ها فراموش می شود و اسلام عزیز و چهره رحمانی دین در لابلای غبار تنگ نظری ها و ناخردمندی ها گم می شود. راهی که به  نظر حقیر در سفر اخیر (بعد از حدود ده سال) به آن حرم مطهر و نفوذ فکر و نیروی نظامی ایران در عراق خودنمایی کرده است. نوع برخوردهای تند و چهره های برخی خادمین حرم یادآوری خاطرات تلخ دوران صدام بود که حرمت زائر حرم را نگه نداشته و همچون بارگاه رضوی که بر اثر یک دیوان سالاری ، برخی خادمین به صورت موروثی این مقام را ملک و خود را عامر و نه خادم حرم می دانند ، ظهور و بروز داشته است. استحاله فرهنگی و تبدیل لباس همه خادمین از لباس عربی که نشانه فرهنگ و اصالت خادمین باید باشد به لباس رسمی ؛ امری زننده و ناشی از ضعف دولت عراق است.
احدی از ارتشیان شاهنشاهی که در مدتی در مشهد مقدس مشغول خدمت نظامی بود ، از حیف و میل نذورات مردمی  به اسم گلاب حضرتی و شرب خمر ایشان خبر می داد!!! اکنون نیز اگرچه ان شاء الله در بارگاه رضوی که با رویه ای که بارگاه علوی سر گرفته است چنین اغلاطی توسط خادمین و مسئولین حرم رخ نمی دهد ولی این همه ثروت و اموال حضرتی معلوم نیست در کدام راه هزینه شده و چرا کشوری که امام رضا(علیه السلام) دارد ، باید فقیر داشته باشد!!!
ریاست آستان مقدسه علوی
ارتش مسول حفظ امنیت است و بهترست این وظیفه به اهل آن سپرده شود و ایشان امنیت جانی حرم را تامین و همچون سال های گذشته و حضور حقیر در آن حرم مقدسه که عده قلیلی خادم به وسیله مردم نظم حرم را به عهده داشتند ؛ حرم حریم مردمان باشد که ایشان با جان دل و گوشی شنواتر نسبت به اعلام و اشخاص رسمی ، هم در نظافت و هم نظامت حرم یاریگر مسئولین حرم خواهند بود.
عیب بزرگی است  حرم و آن حریم مقدس هزینه های هنگفتی را صرف خادمین و نیروهای مزبور کرده و به جای تولید و اشتغال و ساخت مسیرها و زندگی حلبی آبادهای نجف و جوانان و علم آموزی به ایشان ، به فکر حقوق و غذای یک عده بیکار و بی عار گردد.
در جهان سوم گوش ها برای انتقاد بسیار ضعیف و متاسفانه و مذهبیون هم در این امر ضعیف ترند و به جای شنیدن سخن نقد آنرا توهین و افترا تلقی کرده و به نام مخالفت با دین ، هر گونه انگی به منتقد می زنند اما وظیفه مسلمانی دانستن که تا هنوز به قول بزرگان ، بند بر آب نرفته است ؛ تذکری برادرانه به مدیریت آن آستانه مقدسه داده و عاجزانه تقاضای تجدید نظر در ت های مزبور را داشته باشم.
البته با رونوشتی از نامه به مرجعیت عالی تشیع ، حضرت آیت الله سیستانی که انتظار مردم از ایشان نظارت بر این مراکز مقدسه است ؛ از ایشان نیز دادخواهی و رسیدگی به موضوع را انتظار دارم.

وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۵۵- الذریات﴾


آقای سید احمد علم الهدی

اجبارا توفیق استماع خطب جمعه روز آخر ماه ذیقعده نصیب شد!؟
درک دربندان و اجبار زوار و مجاور به شنیدن نماز جمعه حرم رضوی حداقل برای من قابل درک نیست. می توانید همچون شهرهای دیگر مصلایی تدارک دیده و مشتاقان را به آنجا فرا بخوانید.
و اما بعد ، الحق و الانصاف روضه و ذکر مصیبتی قابل در رثای فرزند امام خوانده و مفیوض شدیم.اما گمان می کنم تفکر و نوع بینش شما و امثالهم دین و کشور ما را چنین به قهقرا برده است.
از تقوی و مصادیق آن در خطبه اول سخن گفتید و داستان معروف حضرت یوسف علی نبینا  و آله و علیه السلام را مثال زدید. تقوای جنسی و پرهیز از منجلاب های متعفن آن امری بسیار مهم برای هر مکلف از بدایت و اوج جوانی تا حتی فرتوت و پیری است که نمونه عینی و شاهد آن جریان قتل اسفبار و فجیع شهردار اسبق تهران است که به گواهی دوست و دشمن شخصیتی معتدل و منطقی داشت و نهایتا به خاطر یک اشتباه و شاید بی تقواگی به این مهلکه افتاد که اعاذنا الله من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا.

اما جناب علم الهدی، همه داستان این نیست و این همه ی تقوا نیست که حتما شما نیز بارها علاوه بر احادیث فراوانی که به این موضوع پرداخته‌اند، خطبه ۱۹۳ نهج البلاغه مشهور به خطبه همام که به اوصاف متقین اختصاص دارد را خوانده و برای مستمعین تان بازگو نموده اید.
تَزَوَّدوا فَاِنَّ خَیرَ الزّادِ التَّقوی واتَّقونِ یا أولِی الاَلباب(بقره/۱۹۷)
ای کاش امثال این نامه ها و نقدها را اولا مسئولین مملکت شخصا تتبع می کردند و ثانیا متملقین و چاپلوسان دور و اطراف اجازه می دادند که پنبه های ستایش و حق باوری از گوش های ایشان دور افتاده و همگی با چشمانی باز و گوش هایی شنوا به سخن و کلام های مردم کوچه و بازار گوش فرا دهند.
اگر بخواهم وارد مصادیق ایرادات سخنان شما و خطب جمعه شما بشوم که مثنوی هفتاد من است و چون خواستم بر اساس آن مطلبی بنویسم دیدم که هملباس ولو هم مسلکان فکری و عقیدتی شما بارها به انحای مختلف شما را به پرهیز از بیان چنین مواضع و خطبی هشدار داده اند ، لیکن ظاهرا جنابعالی رویه  مزبور را روال سخنان و راه خود گرفته اید، لذا با چند جمله و حدیث (ولو آنکه شخصا نامه را خوانده و اعضای دفتر اجازه تسدیع وقت به یک فرد عامی برای نصیحت جناب شما را داده باشند) دردی را دوا نکرده و تنها تکرار مکررات برای شماست . اما من باب وظیفه امر به معروف و نهی از منکر (که ظاهرا شما نیز بر همین اساس چنین خطبی را ایراد می نمایید) به چند نکته اشاره می کنم.
1- حقیر نیز از وضعیت حجاب و عفاف در جامعه به خصوص مشهد مقدس رنج برده و از اینکه عده ای به خصوص آن شهر مقدس را تبدیل به شهری توریستی نمایند استقبال نمی کنم اما داستان معروف طلسم شیخ بهایی بر سر درب آستان که اگر چه با خواب و نقل همراه است ولی با اصول و فروع دین ما سازگار است ؛ باید این توجه را به ما بدهد اگر تقوا داشته باشیم باید مطیع امر امام مان باشیم و هیچ کسی را ولو با زبان از دین و حرم و خدا نرانیم.
2- حقیر نیز از اینکه چهره شهر مشهد همچون دیگر شهرها به فضایی برای کنسرت های متعدد تبدیل شود و در آن حرکات و اعمالی انجام شود که مورد تایید شارع مقدس نیست ناراحت و نگرانم ولی تقوا ایجاب می کند که با استمساک به آیه "فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ(آل عمران -159) " این درخواست ها را صحیح مطرح کنیم و از بزغاله خواندن مردم پرهیز کنیم.
3- حقیر نیز از عملکر دولت بسیار رنجورم ولی تقوای الهی ایجاب می کند که با میانه روی و پرهیز از افراط و توهین ؛ نقد و راهکاری بازگو شود و همچون اتفاقات دی 96 هجمه و مباهته صورت نگیرد.

پایان سخن اینکه یکی از صفات متقین در خطبه معروف همام ، اثرگذاری آیات قرآن بر جان آنهاست و اگر بخواهم همه ی این چند سطر را در یک بخشی از قرآن به شما توصیه کنم ؛ شما را به آیه ی 286 بقره توصیه می کنم که "رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ " که به راستی شما با این عصبانیت ، تند مزاجی ، ادبیات طعنه آمیز و اتصال به ریاست قوه ی مقننه به درد جایگاه امامت جمعه شهر مقدس مشهد و آن هم در حرم امام علی ابن موسی الرضا علیه آلاف التحیه و  الثنا نمی آیید و ای کاش به آیه مزبور دست یازید و این تربیون را به اهلش بسپارید.

حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او

ور به حق گفت جدل با سخن حق نکنیم


https://www.instagram.com/tv/CDTus7tnMXn/?utm_source=ig_web_button_share_sheet جناب آقای پارسا ایرانی پیام تصویری شما درباره ی واقعه ی تاریخی ازدواج نبی مکرم اسلام حضرت محمد صل الله علیه و آله با همسر پسرخوانده خود (زید بن حارث) را از واسطه اینستاگرام مشاهده کردم. ما نیز همچون بسیاری خانواده های ایرانی شب ها را با طبخ انواع تخم مرغ سپری می کنیم (نیمرو، امت ، آب پز و) اخیرا شبی نیز به همین منوال گذشت اما پس از چند ساعتی ، نیمه شب با تهوع از خواب
در آستانه محرم و دعوت حجت الاسلام رفیعی به نشر و بسط گفتگو در جامعه و نامه ای منتشر نشده در محرم سال گذشته: حجت الاسلام رفیعی با سلام الحق و الانصاف منبر پر مطالعه و پر مغزی که شامل مطالب جدید و حاوی آیت ، روایت و حکایت است از سخنان شما می تراود و خوب مخاطب را جذب می کند؛ جزائکم الله خیرا. حقیر تقریبا به دقت مجلس شب غریب امام که در حسینیه آقای رهبر برگزار شد در بین معدود ساعاتی که در سال به برنامه های تلویزیونی اختصاص می دهم را استماع و مفیوض شدم.
تشیع‌، به دو روایت - روايتي كه در قرن ششم معروف بوده است و روايت پس از آن از مهم‌ترِین و ارزشمندترين کتب کلامی شیعه، «بعضُ مثالب النّواصب فی نقض بعض فضائح الرّوافض» است که به کتاب «نقض» یا «النقض» شهره است. این کتاب مهم را عبدالجلیل قزوینی رازی در نیمۀ دوم قرن ششم، در پاسخ به نقدهای کتاب «بعض فضائح الرّوافض» بر شیعه، به زبان فارسی نوشته است. عبدالجلیل قزوینی، عالمی معتبر در میان دانشمندان شیعی قرن ششم بود و در ری، مرجعیت دینی داشت.
گوجه و پیازی ه بودم و تف به ریا با زمزمه آیه ای به سمت اهل و عیال برمی گشتم که به یک باره برای چندمین شب به صحنه ای برخورد کردم که هم از مختصر و هم زمزمه ای که می کردم شرمنده شدم!؟ از اخبار درد و رنج امروزهای مردمان کم دل نازک شده بودم که خبرهای متفرقه آلام دیگرانی هم بر آنها افزود و آخر شبی به مشاهده تعدادی کارگر روزمزد که در این ساعات (حدود ۱۱ شب) در محل تجمع کارگران فصلی به امید کاری ایستاده اند به آن مزین شد!!! حالا این شب ها که هوا متعدل است
آیت الله عبدالله جوادی آملی با سلام و تحییات قرآن و آموزه های بی نظیر آن که به دلیل اتصال به منبع وحی و اتصاف به ابدیت برای هر گوشی از عرب جاهل بیابانگرد ملخ خور بی سواد صدر اسلام تا روشنفکر غرب نشین سده بیست و یکم شنیدنی و موجبات ایمان و توجه بوده است ، وقتی با لسان تفسیری مدقق و لین بیان گردد تاثیر بیشتر و مزیدی بر دل های آماده خواهد داشت. جلسات تفسیری بیست و اند ساله جنابعالی که با نکته های بدیع و تماثیل وسیعی از موضوعات و برداشت های لطیفی که از مرحوم
در آستانه سالگرد انقلاب سال ۵۷ که هر چند بعد از حدود چهل سال از تجربه حکومت ممزوج جمهوری دینی آنهم به نام اسلام که دچار تناقضات و ایرادات و مملو از خطاهای عمدی و سهوی(ناشی از نوع حکومت به طور اخص) می باشد ؛ حمایت برخی از مردم اعم از نسل انقلاب دیده و نسل امروزی از پدر و پسر پهلوی خیلی عجیبتر و پر خطرتر از استمرار حکومت فعلی است. رضا میرپنج قزاق بی سواد و تند خویی که به روحیه استبدادی و خانی در این کشور فزونی داد.
و درود بر او که فرمود : به خدا قسم که حکومت برای من از آب بینی بزی پست تر است. و درود بر او که فرمود : به خدا قسم که لنگه کفش وصله زده شده ام بر حکومت شما ارجح است. و درود بر او که فرمود : اگر نبود اصرار مردم که نزدیک بود استخوان حسن و حسینم در میان انبوه جمعیت خرد شود ، حکومت را نمی پذیرفتم. و درود بر او که فرمود : ضمانت عبدالله عمر را که با من بیعت نمی کند خود بر عهده می گیرم که بر خلیفه نشورد. و درود بر او که وقتی عدوی شمشیر برکشیده بر صورتش خدو انداخت
سخنرانی سنواتی ۱۹ دی رهبری در مورد قیام مردم قم که به جرقه نهایی انقلاب انجامید دارای تناقضی فاحش بود که امیدست علاقه مندان و حامیان نظرات ایشان پاسخگو باشند؛ این تناقض به صورت چند بندی و استدلالی بیان می گردد: ۱ ) قیام دیماه ۵۶ مردم قم به حکومت دیکتاتور ، طبقاتی و پهلوی پایان داد ۲) رای و حرکت مردم برای استقرار جمهوری اسلامی بود ۳) تصمیمات ستاد ملی کرونا در حکم احکام شورای عالی امنیت ملی و لازم الاجراست.
سلام آقای سید علی ای برنامه "غیر رسمی" صدا و سیما که نماینگر دیدارهای غیر رسمی شماست را دنبال و قسمت اخیر را کامل دیدم. شوخی خوبی نیست. شنیده بودم ، بهزاد نبوی (که نه ایشان و نه حزب و مسلک و اخلاق و نه حتی نقل قولش را قبول دارم) گفته بود که بعد از دیدار آخر در سال ۷۹ که ظاهرا نقدهایی به شما داشت دیگر به بیت راه داده نشد. فقط حرف بهزاد نبوی را مصداق قرار نمی دهم که بگویند راوی سنی است؟! ظاهرا سید محمد خاتمی نیز برای آشتی جویی با شما درخواست ملاقات در
قدیم تر ها بقالی ها دفتری داشتند که نام بیشتر همسایه ها را در آن میشد پیدا کرد ، چه قدر جنس برده و چه قدر بدهکار است. حتی در همین روزگار خودمان نیز ، سوپرمارکت ها که مدرن شده ی بقالی های دیروز اند با مشتریان سلام و علیکی داشتند و بعضا اعضای یک خانواده را حتی به چهره و قیافه هم شده می شناختند. اگر ماستشان ترش بود به مشتری همیشگی نمی دادند و اگر چیزی (مثل امروزها از روغن و مرغ و.) کمبود و قحطی بود یواشکی به مشتریانشان می دادند.
اگرچه نظام سلطه گری در همه نظامات حکومتی دنیا هویداست و به قضاوت تاریخ قلت و کثرت داشته است و رفتار غرب و شرق در دوران معاصر(شوروی و آمریکا) مطابق آن بوده و چیز عجیبی نیست و مردم و مسئولین ما هنوز رفتار مقابله و درک شرایط آن را ندارند . از همین روست که باید ضمن پذیرش واقعایات دنیا و نه آمال و آرزو و خیالات قدرت مقابله ، عکس العمل و رفتار صحیح را به کار گرفته و داستان مخاصمات چهل ساله ایران و آمریکا هم خارج از آن نیست.
آقای سلام نسل ما دهه شصتی ها یا قرار بود دکتر شوند یا مهندس .این را می شد از آرزوهای هر کودک و نوجوانی در آن روزها شنید. اما خاطر دارم که در روزهای کودکی و در بحبوحه ی بمباران تهران و روزهای تلخ جنگ ، نه تنها آرزو بلکه بازی های کودکانه من ، جنگ و دفاع و توپ و تانک بود. سن که بالاتر می رفت ، به تناسب دهه هفتاد که تب فوتبال در کشور فوران می کرد، دوست داشتم فوتبالیستی قهار شوم و اولین نوجوان حاضر در جام جهانی بعدی اش باشم.
درگذشت مرحوم صانعی که دارای مقلدین فقهی و مورد احترام حوزه بودند ؛ موجبات تاثر و تسلیت است. خداوند همه ما را آمرزیده و از گناهان ما درگذرد. اینکه حقیقت و واقعیات جهان چیست و چه سخنی حق و چه باطل است ، نزد فاروق حق مستترست اما اینکه هر شخصی در طول حیات خود چگونه زیسته و چه گفته و چه عمل کرده است را می توان از زیر و زبر تاریخی فهمید. در صدر مطلب به نقل از نبی مکرم اسلام صل الله علیه و آله بیان گردید که از اموات خود به خیری و خوبی نقل کنید ، اما هم برای
????فیفا از باز شدن پرونده‌ای علیه لوئیس روبیالس،‌رئیس فدراسیون فوتبال اسپانیا در کمیته انضباطی خبر داد. لوئیس روبیالس، رئیس فدراسیون فوتبال اسپانیا به دلیل بوسیدن لب‌های جنی هرموسو، بازیکن تیم ملی ن این کشور در مراسم اهدای جام جهانی با انتقادات گسترده روبرو شد. بیشتر در وبسایت بی بی سی فارسی بخوانید: https://bbc.in/3E9v4Xx خیلی نمی شود هر جایی از این اخبار و رویدادها حرف زد. چون حتما به دگم بودن ، تک بعدی بودن ، جمود داشتن و.
آستان قدس رضوی با سلام ضمن تشکر از ارسال پیامک ارجاع انتقادات سال پیش به مدیریت آستان که در کشور ما چنین کارهایی ( ارجاع نظرات به مدیران و پیامک پیگیری )جزو نوادر است؟! به اطلاع می رساند وضعیت نقدها بندهای اعلامی سال گذشته و عملکرد امسال تغییراتی داشته و بهتر شده است. امام ملجأ و پناه مردم است و آستان نیز باید همین مسیر را طی کند، فلذا مجددا و عطف به موارد قبلی تاکید می کنم از دیوان سالاری( امسال هم خادم پلیس اضافه شده بود؟!) و تشریفات زائد بپرهیزید و برای

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پنل مووی شرکت پرسناژ جاوید دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. دانستنی ها لوله فولادی برق_گالوانیزه گرم02136057327 مرکز تعمیرات تخصصی سخت افزار ، تعمیرات لوازم خانگی ، تعمیرات لپ تاپ دانلود رایگان ایران